اکبر عبدی میگفت :
یک روز سر سریال با "حسین پناهی" بودیم ، هوا هم خیلی سرد بود ، از ماشین پیاده شد ... بدون کاپشن !
گفتم : حسین !
این جوری اومدی از خونه بیرون ؟
نگفتی سرما میخوری ؟!
کاپشن خوشگلت کو ؟
گفت : کاپشن قشنگی بود ، نه ؟
گفتم : آره !
گفت : من هم خیلی دوستش داشتم !!!
ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت ...!!!
ولی من فقط دوستش داشتم ...!!!
روحش شاد ...
هوایمان سرد شده است !
به راستی !؟ ما چقدر می بخشیم ؟ و از چه دوست داشتنی هایی میگذریم ؟؟؟!